سر دوراهی
یه قلعه بود
یه خشت از مهتاب و
یه خشت از سنگ
سر دوراهی
یه قلعه بود
یه خشت از شادی و
یه خشت از جنگ
□
سر دوراهی
یه قلعه بود
دو خشت از اشک و
دو خشت از خنده
سر دوراهی
یه قلعه بود
سه خشت از شغال و
یه خشت از پرنده.
۱۳۵۹
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو